کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر انتشارات اردیبهشت

حکایت دولت و فرزانگی، همان طور که از اسم آن برمی آید به صورت داستانی و حکایت روایت می شود و داستانی جذاب و روانی دارد که می توان حتی در چند ساعت کتاب را خواند. اما نکاتی مهمی در داستان کتاب نهفته ست که هدف ما باید گرفتن آن نکات و استفاده از آنها باشد.داستان کتاب حکایت دولت فرزانگی در مورد مرد جوانی است که در زمینه شغلی و مالی دچار مشکل شده است و یک روز یاد عموی ثروتمند خودش می افتد و سراغ او می رود تا شاید بتواند کمکش کند. عموی مرد جوان او را به شخصی به اسم دولتمند (میلیونر) آنی ارجاع می دهد.مرد جوان نکته های فروانی از آن فرد ثروتمند یاد می گیرد و در اینجا قصد داریم بعضی از موارد آن را مورد بررسی قرار دهیم.شاید از گذشته باورهای غلطی داشتیم و با توجه به فرهنگ جامعه این طور به ما القا شده که کسی که بیشتر کار می کند، لزوما از موفقیت و درآمد بیشتری برخوردار است، ولی باید گفت که همچنین قانون در جهان هستی وجود ندارد!اینکه مثلا یک نفر ۲۰ برابر فرد دیگری درآمد دارد به معنی این نیست که ۲۰ برابر آن فرد کار می کند! نکته مهم این است که ما باید فکر کنیم که فلسفه کار آنها چیست و چه طور حتی یک فردی در همان زمینه کار ما و با همان منابع، درآمد بیشتری دارد و مسلما یک فلسفه و کار خاصی دارد که می تواند موفقتر از ما باشد.نکته خیلی کوتاهی که در کتاب حکایت دولت و فرزانگی اشاره می شود و اگر کتاب را عمیق خوانده باشید به آن پی می برید، این است که مردم از درخواست کردن ترس دارند و اکثرا از درخواست کردن خودداری می کنند. یا اینکه درخواست خود را به قدر کافی پافشاری نمی کنند که در نهایت شاید فرد مقابل نظر مثبت دهد.نکته مهم این است که افراد موفق و ثروتمند از درخواست کردن ترسی ندارند و اگر لازم باشد که واقعا درخواستی داشته باشند آن را انجام می دهند و به خاطر اینکه مثلا احتمال رد شدن درخواستشان وجود دارد، از این کار منصرف نمی شوند. جالب است که این احتمالات هم در خیلی از جاها رخ نمی دهد و خیلی از این درخواست ها هم جواب مثبت می دهند!