دارن هاردی نیز مثل سایر نویسندگان کتابهای موفقیت برایان تریسیوار عکس خود را روی جلد کتاب چاپ کرده و یک لبخند مصنوعی تحویل ما میدهدلبخندی که بیشتر انگار قصد به رخ کشیدن سفیدی دندانهایش را دارد تا نشان دادن چهره یک مرد موفق است نویسنده در ابتدای کتاب چند صفحه در مورد موفقیتهای زندگی خود پز میدهد که آره من ۱۸ سالم بود و ۲۰ سالم شدم بِل کردم تو سی سالگی همه را زده بودم و حتا یک مساوی هم نداشتم بعد شروع میکند به ارائه همان روشها و متدهای موفقیتی که در سایر کتابها نیز میخوانیم من از اول هم با این کتابهای موفقیت آبم توی یک جوب نمیرفت درک نمیکنم که چطور یک نفر در هزاران کیلومتر آن طرفتر برای مردم سراسر دنیا نسخه موفقیت میپیچد
در حالی که جوامع، ادیان، رفتارها، سنتها، سیستمهای حاکم بر حکومتها تفاوتهای بسیاری دارند که گاه حتا با هم در تناقض هستند.
آیا میتوان با همان روشی که آدمها در واشنگتن دیسی ثروتمند میشوند، در اسلامشهر تهران هم به پول رسید؟