قسمتی از کتاب:
آنچه در بمبئی در حال برملا شدن بود، در جاهای دیگر جهان هم داشت از پس پرده بیرون می افتاد. در عصر نظام سرمایه داری و بازار جهانی، امیدها و سرخوردگی ها چندان به چشم نمی آمد… مردم فقیر با هم متحد نمی شدند: آن ها بر سر به دست آوردن چیزهایی کوچک و موقتی به جان هم می افتادند. این نزاع ها در شهر فرودست در بهترین حالت، خردک موجی در تار و پود کلی جامعه می انداخت. دروازه های خانه های ثروتمندان هرازگاهی تلق تلوقی می کرد اما بسته و نفوذناپذیر باقی می ماند. سیاست مداران مدام برای طبقة متوسط موعظه می خواندند. آس و پاس ها پدر همدیگر را درمی آوردند و شهرهای بزرگ و نابرابر جهان در آرامشی نسبی به حیاتشان ادامه می دادند…