یک روز پرکار برای «استنلی کشاورز» در مزرعه! او باید زمین را شخم بزند و دانههای گندم را بکارد. استنلی دستگاه شخمزنی را به تراکتور قرمزش وصل میکند. شاموس روی زمین کود میپاشد و به استنلی کمک میکند. کود بوی بدی هم میدهد اما برای مزرعه لازم است. بعد نوبت ریختن گندم توی قیف است و آب دادن به آنها. استنلی نگران پرندههایی است که دانهها را میخورند. چاره کار یک مترسک است. بعد از آنکه گندمها میرسند، نوبت درو است.