داستان درباره دختری دوازدهساله به نام پاریس پان است که بهتازگی همراه با خانواده به یک شهر کوچک نقلمکان کرده است. او به مدرسه جدیدی میرود و در آنجا بهسرعت دوستانی پیدا میکند. به مناسبت تولد سیزدهسالگی یکی از دوستانش قرار میگذارند که در یک بازی جرئت در جنگل شرکت کنند. این بازی نوعی آیین برای دختران است که هنگام رسیدن به سیزدهسالگی انجام میدهند و به این طریق جواز حضور به دوران بزرگسالگی را کسب میکنند؛ اما ماجرا به همین سادگی نیست. سالها پیش این بازی باعث مرگ دختری دوازدهساله شده و از آن زمان حرفها و شایعات بسیاری پیرامون مرگ این دختر در این شهر کوچک رواج دارد. پاریس باکمک پسربچهایی که همکلاسیاش است و لکنت زبان دارد از خطرات این بازی آگاه میشود...