رمان 96 مایل داستان آخرالزمانی، درباره دو برادر نوجوان است که مجبور میشوند 96 مایل را در یک بزرگراه متروکه در فصل تابستان خشک و گرم نوادا طی کنند تا به مزرعه دوست خانوادگیشان برسند.
جان سیزدهساله و برادر یازدهسالهاش استوارت در خانه تنها هستند پدرشان به مأموریت کاری رفته و مادرشان سالها پیش فوت کرده است. شبی برق میرود و دیگر خبری از وصل شدن آن نیست. هفتهها میگذرد و همچنان خاموشی و بیخبری بر همهجا سایه افکنده است. جان و استورات کلافه و نگران با پای پیاده بدون آب و غذا به دل جادهای متروک میزنند تا به مزرعه دوست خانوادگیشان بروند به این امید که آنها آب و غذای کافی داشته باشند. بچهها فقط سه روز مهلت دارند و باید 96 مایل که معادل 154.464 کیلومتر است را پیاده در گرمای سوزان طی کنند.