دستهبندی : کتاب

101730-کتاب هادی فرز اثر محمدرضا حدادپور جهرمی نشر حدادپور
کتاب هادی فرز داستان پسری به نام هادی است. این پسر علی رقم تربیت در یک خانواده ی شهید ، اما راه مناسبی در پیش نگرفت و باندی تشکلیل داد. و از یک صرافی در شیراز سرقت کردند. نیروی انتظامی این باند را متلاشی کرد. همچنین هادی متواری شد.اما این پایان این داستان نبود.امام حسین ( ع ) برایش جور دیگری رقم زده بود… دیگر کتب و رمان های ایرانی …
پسری که سرنوشت او را به سمت دیگری هدایت کرد.این رمان به علاقه مندان به رمان های ایرانی و داستان های مذهبی پیشنهاد میشود.
سال 67 بود. محدثه، بعداز شهادت دو تا از پسرهایش در جبهه، باردار شد. جای زخم و غم دو تا پسری که در سالهای 65 و 66 غریبانه شهید شده بودندهنوز جنازه هایشان برنگشته بود، روی دل این مادر مانده بود. در ظرف کمتر از یک سال، تمام موهایش سفید شد. چون فرزندان نوجوانش که در سن سیزده سالگی شهید شده بودند تمام هست و نیست و زندگی اش بودند.
تا این که خداوند مقدر کرد و حدوداً ده ماه بعد از شهادت پسر دوم، دختری به دنیا آورد. همان روز اول اسمش را مرضیه گذاشتند.دختری در نهایت زیبایی و سپیدرویی . این قدر که زنهای همسایه می گفتند چـرا محدثه خانم اسم دختر خوشکلش را خورشید نگذاشته است. ازبس زیبا و تودل برو بود. اوس مصطفی، شوهر محدثه خانم، اوستای بنا بود. از آن اوستاهای بسیار جدی و ساکت؛ از آنها که زیادی مهربان اند، اما نمی خندند.
از آنها که اگر قیافه شان را ببینید، می گویید برج زهرمار هستند، اما وقتی با آن ها هم صحبت می شوید دوست ندارید از کنارشان تکان بخورید. اوس مصطفى مشغول تعمیر و بازسازی ساختمان های اداری شیراز بود. این ساختمان ها بر اثر بمباران خراب شده بودند. به همین علت نتوانست به جبهه برود. اما با جبهه رفتن پسران نوجوانش هم مخالفت نکرد.
آنها رفتند و شهید شدند. اوس مصطفی ماند و یک محدثه خانم افسرده . یک عالمه غم روی سینه اش . البته یک دختر ناز و خوشگل توی گهواره نصیبش شد.