دستهبندی : رمان و داستان

آن سوی مرگ تجربه 3 نفر از عالم پس از مرگ اثر جمال صادقی نشر معارف
این کتاب در بردارنده سه خاطره درباره تجربه مرگ، حاصل مصاحبه رو در رو با افرادیست که حیات پس از مرگ را تجربه کرده، به برزخ رفته و برگشته اند.
وقتی خداوند خواست آدم و فرزندانش را خلق کند، فرشتگان گفتند: «خدایا زمین، گنجایش این همه آدم را ندارد.» فرمود «من، مرگ را میآفرینم.» فرشتگان پرسیدند: «اگر مرگ آفریده شود، زندگی برای انسان ناخوشایند نمیشود؟» فرمود: »من، امید را میآفرینم.»...
آن سوی مرگ اثری است از جمال صادقی به کوشش محمدحسین حاجی ده آبادی، کتاب حاضر در بردارنده سه خاطره درباره تجربه مرگ و حاصل مصاحبه رو در رو با افرادی است که حیات پس از مرگ را تجربه کرده، به برزخ رفته و برگشته اند. مجموعه ای بسیار جالب و حیرت انگیز که ممکن است بخش هایی از آن برای بیماران قلبی و روان های آسیب پذیر، نامناسب باشد.
گزیده ای از کتاب
_ سحر، می خواهم بدانم واکنش تو،،، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسمِ بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟
-خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!”
_ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی.
ـ بله. و احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده ام. یکی از دو وجودم روی تختِ بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می کردم چه طور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده ام.
ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟
ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم.
ـ خوشحال؟
ـ خوشحال. چون فهمیدم که هنوز وجود دارم، هنوز زنده ام؛ هرچند به شکلی دیگر. چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی، شنوایی و بویایی برخوردار هستم، هرچند کالبد مادی نداشتم.،،،، علاوه بر این، دریافتم که مرگ، چیز خوبی است. حداقل برای من خیلی خوب بود. به سه دلیل: یکی این که از آن دردهای شدید نجات پیدا کرده بودم. (به قدری دور از درد، هر دردی، بودم که نمی توانم شرح دهم.) دلیل دیگر، آرامش عجیبی بود که داشتم.،،، و دلیل آخر: حظِ زیادی که به خاطر بی وزنی نصیبم شده بود. در آن حالت، خیلی سبک و خیلی آزاد بودم