توی کتاب «کریسمس مبارک عزیز دلم!» دارد برف میبارد. مامان و پسر کوچولوی داستان هم توی خانه، کنار درخت کریسمس منتظرند تا بابانوئل از راه برسد. با وجود این، باز هم پسرک هزارتا سؤال توی سرش دارد. «اگر باد تندی بوزد و درخت کریسمس ما را با خودش ببرد، چه؟ اگر بابانوئل بیاید، اما کیسهی هدایایش توی راه پاره شده باشد، چه؟» بهنظرتان به پسرک بگوییم که هیچ باد تندی نمیتواند درخت کریسمس را با خودش ببرد یا اجازه دهیم مامان مثل همیشه، با خوش فکری و خیالپردازیهای خوبش، جوابی معرکه به او بدهد؟