دستهبندی : بدون دستهبندی

ابداع ذائقه - ت04
كتاب «ابداع ذائقه» نوشتهي لوكا ورچلوني به بررسي تاريخي و اجتماعي مفهوم «ذائقه» يا «سليقه» ميپردازد. نويسنده اين ايده را مطرح ميكند كه سليقه، برخلاف تصور عمومي، يك حس طبيعي يا شخصي صرف نيست، بلكه محصول فرآيندهاي فرهنگي و تاريخي است. اين كتاب تلاش ميكند نشان دهد چگونه سليقه در بسترهاي مختلف، از جمله هنر، مد و غذا، شكل گرفته و در هر دورهاي معناي خاصي به خود گرفته است. نقطهي شروع بحث، نگاه به سليقه در دوران باستان و پيوند آن با اخلاق و فضيلت است، سپس بهمرور، به سير تغييرات آن در دورههاي مختلف پرداخته ميشود.
در ادامه، ورچلوني به نقش سه مفهوم اساسي يعني ميل، لذت و انزجار در شكلگيري سليقه ميپردازد. او نشان ميدهد كه اين مفاهيم چگونه در موقعيتهاي فرهنگي و اجتماعي مختلف معنا پيدا كردهاند و چطور سليقه، در تقاطع اين سه تجربه انساني، تثبيت شده است. براي مثال، علاقه به نوع خاصي از لباس، غذا يا اثر هنري، ممكن است از ميل و لذت ناشي شود، اما مرزگذاري با آنچه «نابهنجار» يا «ناخوشايند» تلقي ميشود هم در تعريف آن نقش دارد. نويسنده بخشهايي را به بررسي نقش سليقه در حوزهي مد و پوشاك اختصاص ميدهد. او نشان ميدهد كه چگونه سليقه ميتواند وسيلهاي براي نمايش طبقه اجتماعي، هويت فردي و همچنين ميزان هماهنگي با جريانهاي فرهنگي رايج باشد و تأكيد ميكند كه انتخابهاي ظاهرا شخصي در پوشش و مد، در عمل، تحتتأثير ساختارهاي قدرت، اقتصاد و نهادهاي فرهنگي شكل ميگيرند.
در بخش ديگري، سليقه در زمينهي غذا، آشپزي و هنر بررسي ميشود. نويسنده اين موضوع را مطرح ميكند كه انتخابهاي غذايي يا قضاوتهاي زيباييشناختي نيز فراتر از مسائل زيستي يا ذوق فردي هستند و ريشه در تاريخ، طبقه، آموزش و مناسبات قدرت دارند. در نهايت، ورچلوني به اين نكته ميرسد كه «سليقه خوب» اغلب توسط گروههاي خاصي از جامعه تعريف شده و به عنوان ابزار تمايز اجتماعي عمل كرده است. كتاب سعي دارد اين روند را از منظر تاريخي و تحليلي دنبال كند، بدون آنكه به داوري ارزشي دربارهي انواع سليقهها بپردازد.