داوری بیرحمانه گالیله درباره خود و آنچه در پایان کار درباره هدف واقعی علم میگوید، دریچهای به سوی نور میگشاید. کوششی است برای پاسخ، پاسخی که در سراسر نمایشنامه جستجو شده است. برشت فقط به طرح مسائل دل خوش نمیکند، دست کم راهی به سوی جواب مینماید و بذر امکانات گوناگون را در اندیشۀ ما میپاشد. به همین جهت تحول حوادث و آدم ها با ختم نمایشنامه به پایان نمی رسد. این تحول سیر شگفتش را در اندیشۀ ما دنبال میکند. خواننده یا تماشاگر، به شیوه معمول و قدیم، با حادثه نمیآمیزد، مسخر نمی شود، بلکه اندیشهاش بیدار میشود و نیروهای فعالش به کار میافتد و به جای آن که فقط گذرگاه احساسات گوناگون باشد، می تواند بفهمد و تصمیم بگیرد. تنها تجربه نمیاندوزد، بالاتر از آن معرفت میآموزد و دید شگفتی در او رشد میکند که به گالیله بزرگ امکان داد حرکات ستارگان را ببیند و قوانین حرکت را کشف کند.